ساعت 4:30 از شرکت با مرادی زدیم بیرون و رفتیم فردوسی پیش محمد

آروم آروم رفتیم سمت علاالدین

مرادی میخواست گوشی بخره و .......

سامان و دیدیم و رفتیم گوشیارو خریدیم

سونی l واسه مرادی و سونی zr ......

با بچه ها خدافظی کردیمو پیاده رفتیم سوار ماشین شدیمو رفتیم ولیعصر

از اون ورم تا خونه پیاده رفتیم

مثل همیشه و بیشتر از دیروز دوست دارم محمدم

زندگی من و تو به هم ربط دارد !

اگر بی ربط بود،

هیچ وقت خدا ما را به هم نشان نمی داد!

باور کن...

ســــــــاده نگـــــــــذر...

به یــــــــاد داشتــــه باش..

"ایــــــــن" دلـــــنوشته ها را....

یـــک " دل " نوشـــته است....!

♥ساعت 6 محمدمو دیدم و با هم رفتیم پارک♥

♥یه چایی زدیم به بدن و آروم آروم در حالی که حرف میزدیم♥

♥رفتیم سمت خونه...♥

ساعت 6 دیدمش

با هم رفتیم یه چایی زدیمو اروم اروم راه رفتیم

انقدری که من اذیتش میکنم فکر کنم کسی اذیتش نکرده

دست بد کسی افتادی محمدم :)))

☻♥☻
\█/\█/
.||. ||.

(..')/♥ ♥('..)
.\♥/. = .\█/.
_| |_ ♥ _| |_

______●___________████____████
_______●_________██████_██████
________●________█████████████
__________●_______███████████
_████____████____████████
██████_██████_____█████
█████████████_______██
_███████████_________█
___████████__●_______●
______█████____●______●
________██_______●_____●

وقتی مرا بغل میکنی ...

دوست دارم بسیار زیاداااا زیاد

 مــردانـه اتـــــــ نـیــاز دارم !

بـه دسـتـــــ هــایــت حـتــی .

نـمــی دانـی چـه لــذتــی دارد …

وقـتــی ” تـ ــ ـو ” از خـیــابــان ردم مـی کـنــی !!!

امروز محمدم ساعت 3 اومد نمایشگاه و با هم بودیم

خیلی بهمون خوش گذشت

خستگی ام که اصلا معنا نداره

بعد نمایشگاه ساعت 8:15 رفتیم پیش دوستش آیدین

بعدشم منو رسوند خونه و خودشون رفتن...

دوستت دارم بي ادعا ، قد زمين ، قد هوا ،

اگه خدا بدش نياد دوستت دارم قد خدا........

♀اگــہ دخترےبراے اولیـטּ بار گفتـــ دوستتــ دارمــ ــ...

محمدم دوست دارم

مهربونم...

با مـــــن دعـوا کــــن

با مــــن قهــــر کــــن

حرصــــم و در بیـــار

بهونـــــه بگــــیر

اجــــازه داری اشکمــــــو

بعضـــــی وقت ها در بـــــیاری

امــــا. . .

حــــق نــــداری هیــــچوقــــت بـــری

هیــچوقـــــــت . . .

از صبح نمایشگاه بودم

واقعا خسته شده بودم

ولی ساعت 8 که محمدم اومد دیگه از خستگی خبری نبود

با هم پیاده رفتیم فاطمی

بعدش با ماشین رفتیم تا خونه

یه چیزو خیلی خوب میدونم

اونم اینکه:

عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااشقتم م م م م

زن، زندگیـست
و
مـرد، امنیت
و چه خوب می شود وقتی
مـردی تمامِ مردانگیش را
خـرجِ
امنیتِ زندگیـش كُند
و چه زیبـا می شود وقتی
زنی تمامِ زندگیش را
خرج
غرورِ امنیتش كُند ...

مردانی را میشناسم که هنگام عصبانیت داد نمیزنند...

ناسزا نمیگویند...

نمیشکنند...

تهمت نمیزنند

تنها "قدم میزنند" و در خلوت خود فرو میروند...

و خالی میکنن تمام خشم خود را...

تا مبادا به کسی که دوسش میدارد کمتر از گل گفته باشد...

محمد منم از همین مرداست

الهی  فداش بشم

یکی یه دونه من اینم واسه امروزه

امروز نمایشگاه کتاب شروع شده

سختی روزای نمایشگاه شروع شد

ولی ی ی ی ی ی....

وقتی عشق آدم پیشش باشه خستگی که هیچی

زمانم زود میگذره

محمدم ساعت 4 اومد پیشم و تا 8 تو نمایشگاه با هم بودی

بعد تعطیل شدیمو پیاده رفتیم سمت خونه

عاااااااااااااااااااااااااااااااااشقتم

آخـــــرین فـــــردی کـــــه ,

اینم واسه امروزه عزیزم

تخت بايد يک نفره باشه،

مخصوصا وقتي قراره با عشقت بخوابي...

بايد همونجوري که محکم لباشو بوس ميکني،

... 

ساعت 6 رفتیم پارک لاله...

یه چایی زدیم و رفتیم سمت خونه

تو کل زندگیم انقدر چایی نخورده بودم

کلا چایی خور شدم

:)))))

همیشه وقتی یکی ازم می پرسید چند  تا دوستم داری یه عدد بزرگ میگفتم

مخصوصا تو بچگیام،ولی تصمیم دارم وقتی تو ازم پرسیدی چند تا دوستم داری بگم:یکی،

میدونی چرا محمدم؟چون بزرگترین عددیه که میشناسم،

دقت کردی که  قشنگترین و عزیزترین چیزای دنیا همیشه یکین؟

ماه یکیه،خورشید یکیه،داداش یکیه،زمین یکیه،خدا یکیه،مادر یکیه،پدر یکیه،تو هم یکی هستی،

وسعت عشق من  به تو هم یکیه،پس اینو بدون از الان و تا همیشه یکی دوستت دارم

عاشقانه میپرستمت نفسم

هیـــــس ! هــیـــچ نــگــو ..

فــقـــط چــشـمــهـایــــت را ببند و نـفـــس بــکـــش 

لــمـــس نـفـــس هــایـــت ضــربــان قــلــبــم را بــه شــمــاره مــی انـــدازد

محمدم یکی یه دونه من

اینم واسه امروز عشق من

امروز ساعت 4:30 با مرادی زدیم بیرون و رفتیم ولیعصر

اونجا محمدو دیدیمو رفتیم پاساژ ایرانیان

بعدش مرادی رفت خونه ماام آروم آروم رفتیم سمت پارک

تو مسیرم آب انار زدیم تو رگ روحمون شاد شد...

من هیچ نمی خواهم ...

تنها صدایت را می خواهم تا موسیقی سکوت لحظه هایم باشد

نگاهت را می خواهم تا روشنی چشم های خسته ام باشد

وجودت را می خواهم تا گرمای قندیل آغوشم باشد

خیالت را می خواهم تا خاطره لحظه های فراموشم باشد

دست هایت را می خواهم تا نوازشگر بی کسی اشک هایم باشد

و تنها خنده هایت را می خواهم تا مرهم کهنه زخم های زندگی ام باشد

آری تنها تو را می خواهم ...

آقا محمد گل اینم واسه امروزت

امروز ساعت 6 رفتیم پارک لاله

و حرف زدیم بعدشم آروم آروم رفتیم سمت خونه...

 دوست دارم عشقم م م م م م م م

بـآ مــَـטּ چـِـہ میـڪـُنـב

وَقـتــے* ڪـِہ نـِـگاهَـــم میکـُنے*

چـِنـآטּ ^{בِلـــَ ـم} اَز شِیطَنَتــــــــ نِگــآهَـتـــ میلَــرزَב . . . !

ڪـِـہ حِـــس میڪـُنـَـــم چـِقـَــבر زیـبـآستــ

فــَــدا شـُـدטּ بـــَـراے* ^{چــِشـم هـآیـے} * ڪـِـہ

تـَـمـآم בُنیــآستــaـ

دوست داشتنی ترین رابطه ها ،

رابطه هایی دو طرفه اند ...!

یعنی هر دو میکوشند برای ادامه دار شدنش ...!

هر دو خطر می کنند ...!

هر دو وقت می گذارند ...!

هزینه می کنند ...!

هر دو برای یک لحظه بیشتر، در کنار هم بودن با زمان هم میجنگند ...!

برای یه لحظه کنارت بودن حاظرم همه چیزم رو بدم دوستت دارم گلم

کنارم که هستی
زمان هم مثل من دستپاچه میشود
عقربه ها دوتا یکی میپرند
اما همین که میروی
تاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بدهم
جانم را میگیرند ثانیه های
بی تو…

این واسه امروزه

اونی که واقعا دوستت داشته باشه

شاید اذیتت هم بکنه

ولی هیچ وقت عذابت نمیده ...

شاید چند روزی هم حالتو نپرسه

ولی همه حواسش پیشه توئه ..

شاید باهات قهر هم بکنه ولی هیچ وقت راحت ازت دل نمیکنه ...

امروز ساعت 6 همدیگه رو دیدیم

رفتیم تو پارک نشستیم

یه چایی خوردیمو من از مشکلم تو شرکت براش گفتم

بعدش آروم آروم رفتیم خونه

دوست دارم

 عشق اگـرچـﮧ פړف ړبط نیست 

  ربط می‌נهـנ مرا بـﮧ تو  

 ݜۅق را بـہ جاלּ 

 رنج را بـہ روح: 

 همچنانڪﮧ باב 

 פֿـاڪ ړا بـﮧ נشت   

دو روزه ندیدمش

دلتنگشم شدید شدیداااااااااااااااااااااا

ولی خوب عمو شده 

و چون خوشحاله منم از خوشحالیش خوشحالم

با اینکه سخته ولی میدونم خوشحاله

اینم واسه من یه دنیا ارزش داره

دوست دارم همیشه چشاشو لباش بخنده

برای من.....

تمام این دنیا.... 

تمام این شهر......

یک طرف................. 

تویک طرف.................... 

خیالت راحت من طرف تو را... 

به آدمهای این دنیا واین شهرنمی دهم عزیزم....

تـقـدیـم بــه عــشــقـم

محمدم

1393/2/1

هلما کوچولو به دنیا اومد

محمدم شد عمو کوچولو

عکسشو نداشتم که بزارم

ولی میدونم یه پا جیگررررررررررررررررررررره

هلما کوچولو 

همیشه لبخند بر لبانت

عشق در قلبت

لطف درنگاهت

محبت در چهره ات

بخشش در رفتارت

وحق در زبانت جاری باشد

تولدت مبارک

محمدم

شکفتن نوگل زیبایتان در دشتی از یاس های مهربانی

با نجوای سیمین آبشاران تهنیت باد

با آرزوی روشن ترینفرداها برای وجود نازنینش

بهترین روز عمرم بود اون 5 روز

از سه شنبه تا شنبه

سر حرفم موندمو اون شبای آبنباتی تکرار شد

با وجود محمدم همیشه خوشحالم

چیزی نمیگم چون خودش از همه چی خبر داره......

دوست دارم محمدم